جوکهای خنده دار کوتاه بچه بودم شبا از مهمونی که برمیگشتیم رو صندلی عقب خودمو میزدم به خواب که بابام مثل فیلما بغلم کنه ببرتم بالا. بابامم در ماشینو میبست میرفت. تا ۶ صبح عر میزدم از سرما. صبح میخواست بره سر کار منو میدید تو ماشین میگفت عه یه …
توضیحات بیشتر »طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (70)
[ad_1] طنز نوشته های کوتاه دیشب داداشم تو خواب هذیون میگفت و جیغ می کشید … زودی رفتم اتاقش، میبینم بابام بالا سرشه! میگم خوب بیدارش کن! میگه بذار کابوسشو ببینه، اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک میگیره بزار سه بعدیشم ببینه جوکهای خنده دار و بامزه روزی …
توضیحات بیشتر »