شعر طنز درباره کفش

شعر طنز در مورد کفش کهنه

شعر طنز در مورد کفش پاشنه بلند

من از کفش های عاشق

می ترسم

می آیی مسیر راه رفتن

هر روزه مان را عوض کنیم؟

********

شعر درباره کفش پاره

ابرها

راه گم کرده اند

وگرنه

کوچه ی بی درخت

باران می خواهد چه کار!؟

که تنهایی کبوتری را

تا پشت بی قراری پنجره ی ما بکاشند!؟

یا غربت لنگه کفشی خیس را

روی سیم های چراغ برق؛

بیشتر بخوانید:  مورد داشتیم...(2)

که هی از بندهایش

اشک می چکد…!؟

********

کفش هایم کو ؟!

دم در چیزی نیست

لنگه کفش من این جاها بود !

زیر اندیشه ی این جا کفشی !

مادرم شاید این جا دیشب

کفش خندان مرا، برده باشد به اتاق

که کسی پا نتپاند در آن

هیچ جایی اثر از کفشم نیست

نازنین کفش مرا درک کنید

کفش من کفشی بود

کفشستان !

و به اندازه ی انگشتانم معنی داشت …

پای غمگین من احساس غریبی دارد

بیشتر بخوانید:  شعر طنز من طلاق می خواهم

شست پای من از این غصه ورم خواهد کرد

شست پایم به شکاف سر کفش ، عادت داشت

ابوالفضل زرویی نصر آبادی

شعر در مورد کفش پاره

اولین بار نیست

که این غروب لعنتی غمگین‌ات کرده است

آخرین بار نیز نخواهد بود.

به کوری چشمش اما

خون هم اگر از دیده ببارد

بیش از این خانه‌نشین‌مان

نخواهد کرد ..

کفش و کلاه کردن از تو

خنده به لب آوردن‌ات از من ..

بیشتر بخوانید:  جوک کوتاه که هر بار شما را خواهد خنداند

********

شعر در مورد کفش پاشنه بلند

برای کفشی که

همیشه پایت را می زند

فرقی نمی کند

تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه

هر مسیری را با او

همقدم شوی

باز هم

دست آخر

به تاول های پایت می رسی

********

شعر در مورد کفش کهنه

کفش، ابتکار پرسه های من بود !

و چتر، ابداع  بی سامانی هایم !

هندسه، شطرنج سکوت من بود!

و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم

مطلب پیشنهادی

شعر طنز درباره سیگار

طنز درباره سیگار وقتی مضرات سیگار رو توی یه مجله خوندم انقدر ترسیدم که قسم …